جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ل
معین
لوک
(اِ.) آن که روی زانو و کف دست راه رود.
ل
معین
لوله
(لِ)(اِ.)هرچیز میان تهی دراز و استوانهای شکل.
ل
معین
لوژ
(اِ.) گردونهای کوچک که روی آن نشینند و در پیستهای اسکی روی برف سر خ...
ل
معین
لولب
(لَ یا لُ لَ) (اِ.) آب بسیار که جهت بسیاری و تنگی دهانة کاریز یا ماسور...
ل
معین
لوچه
(لُ چِ) (عا.) لب، لب کوچک.
ل
معین
لولاگر
(لُ. گَ) (ص شغل.) آن که لولا سازد، لولاساز.
ل
معین
لوچ
(ص.) (عا.) دوبین، احول.
ل
معین
لولا
(لُ) (اِ.) قطعهای فلزی که در یا پنجره را به چهارچوبه وصل کند.
ل
معین
لووردراپه
(وِ دِ پِ) (اِ.) نوعی پردة عمودی به صورت نوارهای باریک متعدد، پردآویز...
ل
معین
لول
(ص.) = لور: بی شرم، بی حیا.
«
‹
59
60
61
62
63
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها