جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ل
معین
لوند
(لَ وَ) (ص.)۱- روسپی، فاحشه.۲- عشوه گر.
ل
معین
لوغیدن
(دَ)(مص م.)۱ - آشامیدن.۲- دوشیدن.
ل
معین
لونالون
(لُ لُ) (ص مر.) رنگارنگ، رنگ به رنگ.
ل
معین
لوعت
(لَ عَ) (مص ل.)۱- بی تابی کردن.۲- سوزش دل از غم یا عشق.
ل
معین
لکلک
(لِ لِ) (اِ.) = لکلکه: چوبکی است که بر دول آسیا طوری نصب کنند که چون آ...
ل
معین
لک و پیس
(لَ کُ) (اِمر.) (عا.) لکههایی که در صورت و بدن انسان پیدا شود.
ل
معین
لپ
(لُ پّ) (اِ.) هر یک از دو سوی چهره، دو سوی دهان. ؛ ~. ~ خوردن کنایه ...
ل
معین
لکل
(لِ کَ) (اِ.) گلابی.
ل
معین
لک و پک
(لَ کُ. پَ)۱- (اِمر.) اسباب و اثاثیة خانه.۲- آمد و شد، تکاپو.
ل
معین
لویه
(یَ یا یِ) (اِ.) هر تا از پارچه و لباس، لای، تاه، تو.
«
‹
60
61
62
63
64
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها