جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ل
معین
لاجورد
(وَ) (اِ.)لاژورد، از سنگهای معدنی که به رنگ آبی است.
ل
معین
لاش و ماش
(شُ) (ص مر.) باطل، بیهوده.
ل
معین
لارو
(اِ.) موجود نابالغ برخی از جانوران (مانند حشرات) که از تخم بیرون میآی...
ل
معین
لاش
(اِ.) = لش. لاشه: مردار، جیفه.
ل
معین
لارنژیت
(رَ) (اِ.) ورم و التهاب حنجره.
ل
معین
لامذهب
(مَ هَ) (ص مر.) بی دین، ملحد.
ل
معین
لالایی
(حامص.)۱- غلامی، خدمتکاری.۲- تربیت بزرگزادگان.۳- (اِمر.) نوعی پارچة کم...
ل
معین
لاغر
(غَ) (ص.) باریک، باریک اندام، نزار.
ل
معین
لامحاله
(مَ لِ) (ق مر.) ناچار، ناگزیر.
ل
معین
لالا
(ص.) درخشنده.
«
‹
5
6
7
8
9
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها