جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ل
معین
لکه
(لَ ک ِّ) (اِ.)۱- بخشی از یک سطح که براثر آلودگی به چیزی به رنگ دیگر ...
ل
معین
لیت
(لَ یا لِ) (ق.) کاش، ای کاش.
ل
معین
لگد انداختن
(~. اَ تَ) (مص ل.)۱- جفتک انداختن.۲- کنایه از: سرکشی کردن.
ل
معین
لکنته
(لَ کَ تِ) (ص.) (عا.) قراضه، از کار افتاده.
ل
معین
لیمویی
(ص نسب.) منسوب به لیمو؛ رنگ زرد روشن.
ل
معین
لیقه دان
(~.) (اِمر.) دوات مرکب و شنجرف.
ل
معین
لیزم
(زُ) (اِ.) کباده کمان نرم که با آن تمرین کمان کشیدن کنند.
ل
معین
لیموناد
(اِ.) نوشابهای است گازدار با مزة شیرین و ترش.
ل
معین
لیقه
(قِ) (اِ.) نخ ابریشم در هم پیچیدهای که در دوات میگذارند و مرکب را ر...
ل
معین
لیزر
(لِ زِ) (اِ.) اسبابی که نوسان طبیعی اتمها یا مولکولها را در سطحهای...
«
‹
68
69
70
71
72
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها