جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ل
معین
لاغیر
(غَ یْ) (ق مر.) نه دیگری، نه چیز دیگر.
ل
معین
لالنگ
(لَ) نان پارة گدایی، غذایی که آدمهای فقیر از مهمانیها با خود ببرند.
ل
معین
لاغیدن
(دَ) (مص ل.)شوخی کردن، مسخرگی کردن.
ل
معین
لامذهب
(مَ هَ) (ص مر.) بی دین، ملحد.
ل
معین
لالایی
(حامص.)۱- غلامی، خدمتکاری.۲- تربیت بزرگزادگان.۳- (اِمر.) نوعی پارچة کم...
ل
معین
لاغر
(غَ) (ص.) باریک، باریک اندام، نزار.
ل
معین
لامحاله
(مَ لِ) (ق مر.) ناچار، ناگزیر.
ل
معین
لالا
(ص.) درخشنده.
ل
معین
لاغ
(اِ.) شاخهای از گیاه.
ل
معین
لامح
(مِ) (اِفا.) درخشنده.
«
‹
6
7
8
9
10
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها