جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ل
معین
لاله عباسی
(~. عَ)(اِمر.)تیرهای از گیاهان ویژه نواحی گرمسیری درختی، علفی و بوته...
ل
معین
لاف و گزاف
(فُ گَ) (اِمر.) سخنان بیهوده، ادعای بی اصل.
ل
معین
لاله سرا
(~. سَ) (اِمر.) غلامی که شرم وی را بریده باشند، خواجه سرا، خصی.
ل
معین
لاف زدن
(زَ دَ) (مص ل.) خودستایی کردن غیرواقعی.
ل
معین
لاله زار
(~.) (اِ.) زمینی که در آن لاله بسیار روییدهاست.
ل
معین
لاف
(اِ.)۱- خودستایی بی اصل و گزاف.۲- رجز.
ل
معین
لاله
(لِ) (اِ.)۱- نوعی گل سرخ رنگ که میان آن لکههای سیاه دارد.۲- نوعی چراغ...
ل
معین
لاغیر
(غَ یْ) (ق مر.) نه دیگری، نه چیز دیگر.
ل
معین
لالنگ
(لَ) نان پارة گدایی، غذایی که آدمهای فقیر از مهمانیها با خود ببرند.
ل
معین
لاغیدن
(دَ) (مص ل.)شوخی کردن، مسخرگی کردن.
«
‹
7
8
9
10
11
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها