جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ل
معین
لاقیس
(ص.) وسوسه کننده.
ل
معین
لاطایلات
(ص مر.) جِ لاطایل ؛ سخنان بیهوده و بی معنی.
ل
معین
لام کشیدن
(کِ دَ) (مص ل.) کشیدن خطی به صورت لام (ل) از سپند سوخته و جز آن بر پ...
ل
معین
لاقید
(قَ یْ) (ص.) سهل انگار، بی اعتناء.
ل
معین
لاطایل
(یِ) (ص مر.) بیهوده، بی فایده، بدون نفع، سخنان بی معنی.
ل
معین
لام آوردن
(وَ دَ) (مص ل.) حیله کردن، تزویر کردن.
ل
معین
لاقه
(قِ یا قَ) (اِ.) (عا.) تنگ، عدل، لنگه.
ل
معین
لاصق
(ص) (اِفا.)۱- چسبنده، دوسنده.۲- (صباحیه، اسماعیلیه) یکی از مراتب پای...
ل
معین
لام
(اِ.) خار، تیغ.
ل
معین
لاقح
(قِ) (اِ.) (اِفا.)۱- آن چه نخل را بدان گشنی دهند.۲- بادی که ابر پیدا ...
«
‹
7
8
9
10
11
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها