جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
م
معین
مارس
(اِ.) باخت در بازی تخته نرد، به ترتیبی که دو امتیاز حساب شود.
م
معین
مادرزاد
(ص مف.) مربوط یا منسوب به هنگام زاده شدن مثل: کور مادرزاد.
م
معین
ماز
(اِ.) شبکهای از دالانهای پیچ در پیچ و گمراه کننده.
م
معین
ماردی
(رِ) (ص.) سرخ، گلگون.
م
معین
مادرخوانده
(~. خا دِ) (اِمر.) نامادری.
م
معین
ماریره
(رِ) (اِ.) نک مادر اندر.
م
معین
مارد
(رِ) (ص.) سرکش، گردنکش. ج. مرده.
م
معین
مادرخرج
(~. خَ) (اِ.) کسی که عهده دار هزینههای همگانی یک گروهاست و مبلغ آن ر...
م
معین
ماری
(ص.) کشته شده، هلاک شده.
م
معین
مار افسای
(اَ) (ص فا.) مارگیر، کسی که مار را افسون کند.
«
‹
8
9
10
11
12
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها