جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
م
معین
مارمولک
(لَ) (اِمر.)۱- جانوری است خزنده که پوستش از پولکهای شاخی پوشیده شده...
م
معین
ماده
(دِ) (ص.) مقابل نر.
م
معین
مازن
(زِ) (اِ.) = مازه: ستون مهرهها، تیرة پشت.
م
معین
مارمالاد
(اِ.) نوعی مربای بسیار غلیظ که از انواع میوه به دست میآید.
م
معین
مادموازل
(ما زِ) (اِ.) دوشیزه، دختر خانم.
م
معین
مازریون
(زَ) (اِ.) = ماذریون: درختچهای است شیره دار شبیه به درخت سماق، یک نوع...
م
معین
مارشال
(اِ.) سردار، سپهبد.
م
معین
مادرگان
(دَ) (اِمر.) آن چه به فرزند رسیده باشد از مادر؛ مق. پدرگان.
م
معین
مازح
(زِ) (اِفا.) مزاح کننده، بذله گو.
م
معین
مارش
(اِ.)۱- آهنگ موسیقی معمولاً دو یا چهار ضربی با ضربههای مقطع و محکم ک...
«
‹
11
12
13
14
15
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها