جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
م
معین
مأبون
(مَ) (اِمف.) متهم، تهمت زده.
م
معین
مؤتمن
(مُ تَ مَ) (ص مف.) اعتماد کرده شده، امین.
م
معین
مأموریت
(~. یَّ) (اِ.) کاری که انجام آن از سوی مقامی واگذار و خواسته شدهاست....
م
معین
مآل
(مَ) (اِ.) عاقبت، سرانجام.
م
معین
مؤتمر
(مُ تَ مَ) (اِ.) محل اجتماع، کنفرانس.
م
معین
مأمور
(مَ) (ص.) کسی که به او امر شده کاری انجام دهد.
م
معین
مآرب
(مَ رِ) (اِ.) جِ مأربه.
م
معین
مؤبد
(مَ ءَ بَّ) (ص.) همیشه و جاوید.
م
معین
مأمن
(مَ مَ) (اِ.) جای امن و پناهگاه.
م
معین
مآخذ
(مَ خِ) (اِ.) جِ مأخذ.
‹
1
2
3
4
5
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها