جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
م
معین
مات
(ص.) تار، کدر.
م
معین
مؤمن
(مُ مِ) (ص.) دیندار، متدین. ج. مؤمنان، مؤمنون.
م
معین
ماجرا برداشتن
(~. بَ تَ) (مص ل.) شرح واقعهای را گفتن.
م
معین
مابین
(بِ) (ق.) وسط، میان، میانه.
م
معین
مؤلم
(مُ لِ) (اِفا.) دردآورنده، دردناک.
م
معین
ماجرا
(جَ) (اِ.) سرگذشت.
م
معین
مابون
(ص.) هیز، مخنث.
م
معین
مؤلف
(مُ ءَ لِّ) (ص فا.)۱- گردآورنده، فراهم آورنده.۲- نویسندة کتاب.
م
معین
ماجد
(جِ) (ص.)۱- گرامی، بزرگوار.۲- خوشخو، بخشنده.
م
معین
مابه التفاوت
(بِ هُ تَّ وُ) (اِ.) آن چه که موجب کمی یا افزونی چیزی از چیز دیگر اس...
«
‹
5
6
7
8
9
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها