جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
م
معین
ما
(ضم.) ضمیر اوُل شخص جمع.
م
معین
ماحی
(اِفا.) محوکننده.
م
معین
ماترنگ
(تُ یا تِ رَ) (اِ.) سوسمار، چلپاسه.
م
معین
مؤید
(مُ ءَ یَّ) (اِمف.) تأیید کرده شده.
م
معین
ماحضر
(حَ ضَ) (اِ.)۱- آنچه که حاضر و موجود است.۲ - خوراک ساده، غذای آماده و...
م
معین
ماتحت
(تَ) (اِ.)۱- پایین، زیر.۲- در فارسی به معنای مقعد.
م
معین
مؤکد
(مُ ءَ کَّ) (اِمف.) تأکید کرده شده، استوار، محکم.
م
معین
ماحصل
(حَ صَ) (اِ.)۱- فراهم شده، به دست آمده.۲- خلاصه.
م
معین
ماتادور
(دُ) (اِ.) کسی که در میدان عمومی با گاو مبارزه میکند، گاوباز.
م
معین
مؤول
(مُ ءَ وَّ) ۱- (اِمف.) تأویل شده.۲- (ص.) قابل تأویل.
«
‹
6
7
8
9
10
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها