جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
معین
ن
ناخوش
(خُ) (ص.)۱- آزرده، رنجیده.۲- ناپسند، زشت.۳- بیمار، مریض.
معین
ن
نارنگی
(ر)(اِ.) درخت است پایا از تیرة مرکبات با میوة کروی و معطر.
معین
ن
ناراحت
(حَ) (ص.)۱- آن چه که در آن راحت وآسایش نیست.۲- ناآرام، آشوب طلب.۳- مض...
معین
ن
ناخودآگاه
(خُ) (ص مر.)۱- پنهان و نا - شناخته.۲- بدون قصد و عمد.
معین
ن
ناسخ
(س) (اِفا.)۱- کسی که از روی کتاب یا نوشتهای نسخه برداری میکند.۲- ب...
معین
ن
نازک دل
(~. دِ) (ص مر.) زودرنج، حساس، رقیق القلب.
معین
ن
نازا
(ص فا.) سترون، عقیم، مادة هر حیوانی که آبستن نشود.
معین
ن
ناسالم
(لِ) (ص.)۱- دارای عیب.۲- بیمار.۳- مخالف بهداشت.
معین
ن
نازک خیال
(~.) (ص مر.)۱- آن که دارای تخیلی لطیف و دقیق است، نازک اندیش.۲- عارف....
معین
ن
ناز کشیدن
(کِ دَ) (مص ل.) ناز و کرشمة معشوق را تحمل کردن.
«
‹
8
9
10
11
12
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها