جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
معین
ن
نژاد
(نِ) (اِ.)۱- اصل، نسب، گوهر.۲- اصیل، نژاده.
معین
ن
نوکیسه
(نُ س) (ص مر.) کنایه از: کسی که تازه درآمدی پیدا کردهاست.
معین
ن
نومید
(نُ) (ص.) ناامید، مأیوس.
معین
ن
نچسب
(نَ چَ) (ص فا.) (عا.) آن که شخص از معاشرت با او احساس ملال کند، نادلپس...
معین
ن
نوکر
(نُ کَ) (ص.) خدمتکار مرد، چاکر.
معین
ن
نوم
(نَ) (اِ.) خواب.
معین
ن
نچ نچ کردن
(نُ نُ. کَ ردَ) (مص ل.)۱- تأسف خوردن بر هر کاری.۲- خرده گیری کردن.
معین
ن
نوک
(اِ.)۱- سر هر چیزی.۲- منقار مرغ.
معین
ن
نچ
(نُ) (اِصت.) (عا.)۱- آوایی که به علامت عدم قبول یا تأسف از کاری از دها...
معین
ن
نوژان
(اِ.) نعره، فریاد، بانگ بلند.
«
‹
117
118
119
120
121
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها