جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
معین
ن
نژیدن
(نَ دَ) (مص م.) بیرون کشیدن، بیرون آوردن.
معین
ن
نویسنده
(نِ سَ دِ) (ص فا.)۱- آن که مینویسد، کاتب.۲- منشی.
معین
ن
نوپا
(نُ) (ص مر.) (عا.) کودک تازه به راه افتاده.
معین
ن
نگران
(نِ گَ) (ص فا.)۱- منتظر، چشم به راه.۲- اندیشناک، مضطرب.
معین
ن
نگارخانه
(~. ن) (اِمر.)۱- خانهای که با نقش و نگار آراسته شده باشد.۲- کتاب مانی...
معین
ن
نکته پرداز
(~. پَ) (ص فا.) کسی که مطلب دقیق و باریک را خوب ادا کند.
معین
ن
نگر
(نَ گَ) (ص.) (عا.) شخص سرد و نچسب، کسی که خوش محضر نباشد.
معین
ن
نگار
(ن) (اِ.)۱ - نقش، تصویر.۲- بت.۳- معشوق، محبوب.
معین
ن
نکته سنج
(~. سَ) (ص فا.)باریک - بین، تیز فهم.
معین
ن
نگد
(نَ گَ) (ص.) (عا.) شخص سرد و نچسب و گرانجان، کسی که در برخورد با مردم ...
«
‹
121
122
123
124
125
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها