جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
معین
ن
نژاد
(نِ) (اِ.)۱- اصل، نسب، گوهر.۲- اصیل، نژاده.
معین
ن
نوکیسه
(نُ س) (ص مر.) کنایه از: کسی که تازه درآمدی پیدا کردهاست.
معین
ن
نومید
(نُ) (ص.) ناامید، مأیوس.
معین
ن
نگوس
(نِ) (اِ.) لقب پادشاه حبشه، نجاشی.
معین
ن
نگاه
(نِ) (اِ.) نظر، دید.
معین
ن
نکول
(نُ) (مص ل.)۱- برگردیدن و روگرداندن از چیزی.۲- ترسیدن و روبرگرداندن ا...
معین
ن
نکال کردن
(~. کَ دَ) (مص م.) عقوبت کردن، عذاب کردن.
معین
ن
نگهبانی
(~.) (حامص.) نک. نگاهبانی.
معین
ن
نگاشته
(~.) (ص مف.)۱ - نوشته شده.۲- نقش و نگار شده.
معین
ن
نکو
(نِ) (ص.) نیکو.
«
‹
121
122
123
124
125
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها