جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
معین
ن
ناسوت
(اِ.) طبیعت، عالم مادی.
معین
ن
نازک کار
(~.) (ص شغل.)۱- بنایی که به دیوار گچ مالد و سفیدکاری و گچ بری کند. مق ...
معین
ن
نازشست (شصت)
(زِ شَ) (اِمر.)۱- انعامی که به کسی به پاداش هنرنمایی وی دهند، جایزه.۲-...
معین
ن
ناسفته
(سُ تِ) (ص مف.)۱- سوراخ نشده.۲- دست نخورده.
معین
ن
نازک نی
(~. نِ) (ص مر.) یکی از دو استخوان تشکیل دهندة ساق پا.
معین
ن
نازش
(زِ) (اِمص.)۱- استغنای معشوق.۲- کرشمه کردن، عشوه گری.۳- فخر، تفاخر.۴-...
معین
ن
ناسزا
(س) (ص.)۱- ناشایست، نالایق.۲- دشنام، حرف زشت.
معین
ن
نازک نارنجی
(~. رِ) (ص مر.) (عا.) کسی که تحمل سختیها را ندارد، زودرنج.
معین
ن
نازخاتون
(اِ.) نوعی چاشنی ایرانی که از بادمجان کباب شدة ساطوری، سیر و ریحان خرد...
معین
ن
ناسره
(سَ رِ) (ص.)۱- ناخالص، معیوب.۲- پول تقلبی، زر ناخالص.
«
‹
11
12
13
14
15
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها