جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
معین
ن
نگونسار
(نِ) (ص مر.) سرازیر، آویخته شده.
معین
ن
نیتروژن
(رُ ژِ) (اِ.) ازت.
معین
ن
نیابتاً
(بَ تَ نْ) (ق.) به نیابت، به جانشینی.
معین
ن
نگون طشت
(~. طَ) (ص مر.) (کن.) آسمان.
معین
ن
نیترات
(اِ.) نام کلی همة املاح اسیدنیتریک ترکیبی که از اسیدنیتریک با یک ف...
معین
ن
نیابت داشتن
(~. تَ) (مص ل.) نایب بودن، جانشین بودن.
معین
ن
نیت کردن
(یَّ. کَ دَ) (مص ل.) قصد کردن، آهنگ کردن..
معین
ن
نیابت
(نِ بَ) (اِمص.) خلافت، جانشینی.
معین
ن
نیت
(نِ یَّ) (اِ.) مراد، مقصود، هدف.
معین
ن
نیا
(اِ.) جد، پدر بزرگ.
«
‹
128
129
130
131
132
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها