جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
معین
ن
نیاز کردن
(کَ دَ) (مص ل.) درخواست کردن، التماس نمودن.
معین
ن
نی بست
(نِ یا نَ بَ) (اِمر.) محوطهای که با نی محصور کنند.
معین
ن
نیم وجبی
(وَ جَ)(ص نسب.)۱ - (عا.) بسیار کوتاه، کوتاه قد.۲- آن چه که طول و ارتفا...
معین
ن
نیم
(اِ.) نصف، یک دوُم از چیزی.
معین
ن
نیش دار
(ص فا.)۱- آن که نیش دارد.۲- دارای نوک تیز.۳- اهانت آمیز.
معین
ن
نیرو
(اِ.)۱- زور، قوت، توانایی.۲- قدرت.
معین
ن
نیم من شدن
(مَ. شُ دَ) (عا.) عادلانه قضاوت کردن، انصاف دادن.
معین
ن
نیلی
(ص نسب.) به رنگ نیل، کبود رنگ.
معین
ن
نیش
(اِ.)۱- هرچیز نوک تیز.۲- عضوی که حشرات گزنده با آن میگزند.۳- (عا.) ده...
معین
ن
نیرنگ
(رَ) (اِ.)۱- طرحی که نقاش با زغال و جز آن بار اول کشد.۲- رنگی که نقا...
«
‹
130
131
132
133
134
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها