جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
معین
ن
ناقلا
(قُ) (ص مر.) (عا.) زرنگ، باهوش.
معین
ن
نافرجام
(فَ) (ص.)۱- بیهوده، بی نتیجه.۲- بدعاقبت.
معین
ن
نامحصور
(مَ) (ص مر.)۱- بی حد، بی انتها.۲- حصار نشده.
معین
ن
نام
(اِ.)۱- اسم، لفظی که برای نامیدن کسی یا چیزی به کار میرود. ۲- شهرت، ...
معین
ن
ناقل
(قِ) (اِفا.)۱- حمل کننده، جابه جا کننده.۲- نقل کننده، روایت کننده، ۳-...
معین
ن
نافر
(فِ) (اِفا.) رمنده، نفرت دارنده.
معین
ن
نامحسوس
(مَ) (ص مف.) غیرقابل تشخیص، غیرقابل حس.
معین
ن
نالیدن
(دَ) (مص ل.)۱- گریه و زاری.۲- گله و شکایت کردن.
معین
ن
ناقض
(قِ) (اِفا.) شکننده، شکنندة پیمان.
معین
ن
نافذ
(فِ) (اِفا.) نفوذکننده، درگذرنده، رَسا.
«
‹
22
23
24
25
26
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها