جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
معین
ن
ناهب
(هِ) (اِفا.) غارت کننده، غنیمت گیرنده.
معین
ن
نان خواه
(خاه) (اِ.) تخمی خوش بوی و زردرنگ که گاهی روی خمیر نان پاشند.
معین
ن
ناپدری
(پِ دَ) (اِ.) مردی جز پدر شخص، که با مادر او ازدواج کردهاست.
معین
ن
ناودیس
۱ - (ص مر.) به شکل ناو.۲- (اِمر.) چین خوردگی ناو شکل طبقات زمین.
معین
ن
ناهاری
(اِمر.)۱- غذایی که بعد از ناشتا بودن خورند.۲- پیش غذا.۳- غذایی که هنگا...
معین
ن
ناپاک
(ص.)۱ - چرکین.۲- آلوده.۳- حرام.۴- بدکاره، بدکردار.۵- نجس.۶- کافر.۷- غ...
معین
ن
ناودان
(اِمر.)۱- مجرایی که آب را از بام خانه به پایین هدایت میکند.۲- مجرای آ...
معین
ن
ناهار شکستن
(ش کَ تَ) (مص ل.) غذا خوردن، رفع گرسنگی کردن.
معین
ن
ناویژه
(ژِ) (ص.) ناپاک، آمیخته.
معین
ن
ناوخدا
(خُ) (ص مر. اِمر.) ملاح، کشتی بان.
«
‹
26
27
28
29
30
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها