جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
معین
ن
ناوه کش
(~. کِ) (اِفا.) کارگر ساختمان.
معین
ن
ناهید
(اِ.)۱- سیارة زهره.۲- دختر نار پستان.
معین
ن
نان پختن
(پُ تَ) (مص م.)۱- نان ساختن.۲- توطئه کردن.
معین
ن
ناوه
(وِ) (اِ.) ظرف چوبی که در آن گل یا خاک میریختند و آن را روی شانه گرفت...
معین
ن
ناهی
(اِفا.) بازدارنده، نهی کننده.
معین
ن
نان پاره
(رِ) (اِمر.)۱- تکهای نان.۲- قطعه زمینی که پادشاه به چاکر خود برای گذر...
معین
ن
ناچخ
(چَ) (اِ.)۱- تبرزین.۲- نیزة کوچک.
معین
ن
ناوند
(وَ) (اِمر.) بالشچهای که خمیر پهن کرده بر آن نهند و بر دیوار تنور تاف...
معین
ن
ناهنجار
(هَ) (ص.)۱- درشت و ناهموار.۲- نامعقول، ناپسند.
معین
ن
نان و آب دار
(نُ) (ص فا.) (عا.) پرمنفعت، پردرآمد.
«
‹
27
28
29
30
31
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها