بایگانی‌های ن - صفحه ۳ از ۱۴۰

معین ن

(اِ.) از نظر فلسفی به آن رشته از روش‌های فلسفی اطلاق می‌شود که معتقد ...

معین ن

(بَ تَ) (اِ.) کنایه از: مقعد.

معین ن

(ل) (ص.) آن چه که خالص نباشد، مغشوش. مق خالص.

معین ن

(تَ) (ص.)۱- عاجز، ضعیف.۲- مریض.۳- فقیر.۴- آن که مردی ندارد.

معین ن

(لِ) (ص.)۱- آن که به سن بلوغ نرسیده.۲- آن که قوة تشخیص و تمیز ندارد، ...

معین ن

(اِ.) ناف، سوراخی که در وسط شکم باشد.

معین ن

(~.) (اِ.) علامت اختصاری سازمان پیمان آتلانتیک شمالی پیمانی نظامی که...

معین ن

(ص.) نامناسب، ناجور.

معین ن

(یَ یا یِ) (اِ.)۱- جهت، کرانه، جانب.۲- مملکت، کشور. ج. نواحی.

معین ن

(تَ)(ص نسب.)فرزندان یا خویشاوندانی که از یک پدر و مادر نباشند.

سایدبار