جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
معین
ن
ناهد
(هِ) ۱- (ص.) زن برآمده پستان.۲- برخیزنده به سوی دشمن.۳- (اِ.) شیر، اسد...
معین
ن
نان خور
(خُ) (اِفا.) زن و فرزند، کسی که تحت سرپرستی میباشد.
معین
ن
ناپدید
(پَ) (ص.) پنهان، ناپیدا.
معین
ن
ناورد
(وَ)۱- نبرد، جنگ.۲- رزمگاه.
معین
ن
ناهب
(هِ) (اِفا.) غارت کننده، غنیمت گیرنده.
معین
ن
نان خواه
(خاه) (اِ.) تخمی خوش بوی و زردرنگ که گاهی روی خمیر نان پاشند.
معین
ن
ناپدری
(پِ دَ) (اِ.) مردی جز پدر شخص، که با مادر او ازدواج کردهاست.
معین
ن
ناودیس
۱ - (ص مر.) به شکل ناو.۲- (اِمر.) چین خوردگی ناو شکل طبقات زمین.
معین
ن
ناهاری
(اِمر.)۱- غذایی که بعد از ناشتا بودن خورند.۲- پیش غذا.۳- غذایی که هنگا...
معین
ن
ناپاک
(ص.)۱ - چرکین.۲- آلوده.۳- حرام.۴- بدکاره، بدکردار.۵- نجس.۶- کافر.۷- غ...
«
‹
29
30
31
32
33
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها