جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
معین
ن
ناوخدا
(خُ) (ص مر. اِمر.) ملاح، کشتی بان.
معین
ن
ناهار
نهار:۱- (ص.) گرسنه.۲- روزه دار.۳- (اِ.) غذایی که ظهر خورده شود.
معین
ن
ناویدن
(دَ) (مص ل.)۱- میان تهی کردن.۲- خرامیدن.۳- خمیدن، خم شدن.۴- چرت زدن.
معین
ن
ناوبر
(بَ) (ص فا.) رانندة ناو.
معین
ن
نانیوشان
(ص.) ناگهان، بی خبر.
معین
ن
ناوی
(ص نسب.) سربازی که در نیروی دریایی خدمت میکند.
معین
ن
ناوبان
(اِمر.) کشتی بان.
معین
ن
نانورد
(نَ وَ) (ص.) ناپسند.
معین
ن
ناوگان
(اِ.) کشتیهای جنگی، مجموعهای از ناوها.
معین
ن
ناوانیدن
(دَ) (مص م.) خم کردن، خم دادن.
«
‹
30
31
32
33
34
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها