جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
معین
ن
نجم نجم
(~. ~.) (ق مر.) قسط به قسط، قسطی.
معین
ن
نجاح
(نَ) (اِمص.) پیروزی، رستگاری.
معین
ن
نبیه
(نَ) (ص.) دانا و آگاه. ج. نبهاء.
معین
ن
نبق
(نَ) (اِ.) میوة درخت کنار را گویند که برگهایش را خشک کرده پس از کوبی...
معین
ن
نجم
(نَ) (اِ.) ستاره. ج. نجوم، انجم.
معین
ن
نجات
(نَ) (اِمص.)رهایی، خلاصی، رستگاری.
معین
ن
نبینه
(نَ نَ یا نِ) (اِ.) (عا.) فرزند پنجم که پس از نبیره قرار دارد.
معین
ن
نبعان
(نَ بَ) (مص ل.) بیرون آمدن آب از قعر چاه، جوشیدن آب از چشمه، نبع، نبو...
معین
ن
نجل
(نَ) (اِ.) نسل، نژاد، فرزند. ج. انجال.
معین
ن
نجابت
(نِ بَ) (اِمص.) پاک نژادی، بزرگواری.
«
‹
37
38
39
40
41
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها