جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
معین
ن
نتاج
(نِ) (اِ.)۱- نسل، نژاد.۲- بچة چهارپایان.
معین
ن
نبهرج
(نَ بَ رَ) نک. نبهره.
معین
ن
نجاد
(نِ) (اِ.) حمایل شمشیر، بند شمشیر.
معین
ن
نت
(نُ) (اِ.) = نوت:۱- یادداشت.۲- الفبای مخصوص موسیقی: دو، ر، می، فا، س...
معین
ن
نبل
(نَ) (اِ.) تیر.
معین
ن
نجم نجم
(~. ~.) (ق مر.) قسط به قسط، قسطی.
معین
ن
نجاح
(نَ) (اِمص.) پیروزی، رستگاری.
معین
ن
نبیه
(نَ) (ص.) دانا و آگاه. ج. نبهاء.
معین
ن
نبق
(نَ) (اِ.) میوة درخت کنار را گویند که برگهایش را خشک کرده پس از کوبی...
معین
ن
نجم
(نَ) (اِ.) ستاره. ج. نجوم، انجم.
«
‹
40
41
42
43
44
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها