جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
معین
ن
نحوست
(نُ سَ) (اِمص.)نامبارکی، شومی.
معین
ن
نجیب
(نَ) (ص.) شریف، بزرگ زاده. ج. نجباء.
معین
ن
نخبه
(نُ بِ) (اِ.) برگزیده و انتخاب شده از هرچیز. ج. نخب.
معین
ن
نحو
(نَ) (اِ.)۱- طریقه، راه.۲- اسلوب، روش.۳- نام علمی است که موضوع آن اِع...
معین
ن
نجک
(نَ جَ) (اِ.) نوعی از تبرزین.
معین
ن
نخامه
(نُ مَ یا مِ) (اِ.) آب بینی و سینه و دهان، خلط دماغ و سینه، بلغم.
معین
ن
نحله
(نُ یا نِ لِ) (اِ.)۱- عطیه، بخشش.۲- مذهب، کیش. ج. نحل.
معین
ن
نجوم
(~.) (مص ل.)۱ - ظاهر شدن، پدید آمدن.۲- طلوع کردن ستاره.۳- پدید آمدن ف...
معین
ن
نخاله
(نُ لِ) ۱- (اِ.) هرآنچه که بعد از الک کردن در الک باقی میماند.۲- (عا....
معین
ن
نحل
(نَ) (اِ.) زنبور عسل.
«
‹
45
46
47
48
49
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها