جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
معین
ن
ناحیه
(یَ یا یِ) (اِ.)۱- جهت، کرانه، جانب.۲- مملکت، کشور. ج. نواحی.
معین
ن
ناتنی
(تَ)(ص نسب.)فرزندان یا خویشاوندانی که از یک پدر و مادر نباشند.
معین
ن
ناب
(اِ.) دندان نیش. ج. انیاب.
معین
ن
ناحق
(حَ) ۱- (اِ.) دروغ، کذب. ؛به ~ برخلاف حق و عدالت.۲- بیداد. ۳- (ص.) با...
معین
ن
ناتمام
(تَ) (ص.) پایان نیافته.
معین
ن
نااهل
(اَ) (ص.)۱- آن که قابلیت و استعداد ندارد.۲- فرزندی که برخلاف آداب و ع...
معین
ن
نارنجی
(رِ) (ص.)۱- هر یک از رنگهای واقع در طیف سرخ و زرد.۲- به رنگ نارنج.
معین
ن
نار
(اِ.)۱- مخفف انار.۲- (استع.) پستان.۳- اشک خونین.
معین
ن
ناخوانده
(خا د) (ص مف.)۱- بی سواد، درس نخوانده.۲- دعوت نشده.
معین
ن
نارنجک
(رَ جَ) (اِمصغ.)۱- نارنج کوچک.۲- یکی از مهمات جنگی، تقریباً به اندازة ...
«
‹
3
4
5
6
7
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها