جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
معین
ن
ناخالص
(ل) (ص.) آن چه که خالص نباشد، مغشوش. مق خالص.
معین
ن
ناتوان
(تَ) (ص.)۱- عاجز، ضعیف.۲- مریض.۳- فقیر.۴- آن که مردی ندارد.
معین
ن
نابالغ
(لِ) (ص.)۱- آن که به سن بلوغ نرسیده.۲- آن که قوة تشخیص و تمیز ندارد، ...
معین
ن
ناخ
(اِ.) ناف، سوراخی که در وسط شکم باشد.
معین
ن
ناتو
(~.) (اِ.) علامت اختصاری سازمان پیمان آتلانتیک شمالی پیمانی نظامی که...
معین
ن
ناباب
(ص.) نامناسب، ناجور.
معین
ن
ناره
(رَ یا رِ) (اِ.) ناله، زاری.
معین
ن
ناراحتی
(~.) (حامص.)۱- راحت نبودن، آرامش و آسایش نداشتن.۲- اضطراب، تشویش.۳- ع...
معین
ن
ناخوش
(خُ) (ص.)۱- آزرده، رنجیده.۲- ناپسند، زشت.۳- بیمار، مریض.
معین
ن
نارنگی
(ر)(اِ.) درخت است پایا از تیرة مرکبات با میوة کروی و معطر.
«
‹
3
4
5
6
7
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها