جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
معین
ن
نرجس
(نَ جِ) (اِ.) نرگس.
معین
ن
نزف
(نَ) (مص م.)۱- کشیدن آب از چاه.۲- خون گرفتن با فصد و حجامت.
معین
ن
نریان
(نَ) (اِ.) اسب نر. مق مادیان.
معین
ن
نرمال
(نُ) (ص.) طبیعی، عادی.
معین
ن
نزغ
(نَ) (مص م.)۱- سیلی زدن.۲- با نیزه زدن.۳- عیب کسی را گفتن.
معین
ن
نرگسی
(~.) (اِ.)۱- یک قسم خوراکی که از اسفناج تفت داده و تخم مرغ درست کنند.۲...
معین
ن
نرماده
(نَ دِ) (اِمر.) دوجنسی، موجود زندهای که قادر به تولید هر دو نوع سلول ...
معین
ن
نزع
(نَ) (مص م.) حالت جان کندن، احتضار.
معین
ن
نرگس
(نَ گِ) (اِ.)۱- گیاهی است از ردة تک لپهایها و گلهایش منفردند. تعدا...
معین
ن
نرم کردن
(نَ. کَ دَ) (مص م.)۱- آرام کردن.۲- کوبیدن، له کردن.
«
‹
54
55
56
57
58
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها