جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
معین
ن
نادره
(د ر) (اِفا.) بی مانند، بی نظیر.
معین
ن
ناخن خشک
(~. خُ) (ص مر.) (عا.)خسیس.
معین
ن
نارسا
(رَ) (ص فا.) ناقص، کوتاه.
معین
ن
نادرست
(دُ رُ) (ص.)۱- شکسته، معیوب.۲- متقلب، دروغگو.۳- بیمار.
معین
ن
ناخن
(خُ یا خَ) (اِ.) مادة شاخی که انتهای فوقانی انگشتان دست وپای انسان و ...
معین
ن
نارس
(رَ) (ص مف.) کال، نپخته.
معین
ن
نادر
(د) (ص.) کمیاب، نایاب.
معین
ن
ناخلف
(خَ لَ) (ص.) ناصالح، بدرفتار.
معین
ن
نارپستان
(پ) (ص مر.) دختر یا زنی که پستانهای او سخت و سفت باشد و آویخته نباشد....
معین
ن
نارخو
(اِ.) گل انار.
«
‹
4
5
6
7
8
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها