جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
معین
ن
نسوار
(نِ) (اِ.) ناس، برگ خشک از نوع تنباکو که آن را نرم میکوبند و با اندکی...
معین
ن
نسخ نمودن
(نَ. نُ دَ) (مص م.) باطل کردن، رد کردن.
معین
ن
نسب
(نَ سَ) (اِ.)۱- نژاد، خاندان.۲- خویشاوندی، قرابت. ج. انساب.
معین
ن
نزول
(نُ) (مص ل.)۱- فرود آمدن، پایین آمدن.۲- ربح، سودِ پول.
معین
ن
نسو
(نَ یا نِ) (ص.) چیز نرم، لطیف و هموار.
معین
ن
نسخ
(نَ) ۱- (مص م.) منسوخ ساختن و باطل کردن چیزی.۲- (مص ل.) تغییر صورت داد...
معین
ن
نسایج
(نَ یِ) (اِ.) جِ نسیجه. بافته شدهها.
معین
ن
نزوع
(نُ) (مص ل.) مشتاق شدن، آرزومند گردیدن.
معین
ن
نسناس
(نَ یا نِ) (اِ.)۱- جانوری افسانهای شبیه به انسان که هیکلی ترسناک دار...
معین
ن
نسج
(نَ) (اِ.) بافت و بافتگی.
«
‹
59
60
61
62
63
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها