جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
معین
ن
نسناس
(نَ یا نِ) (اِ.)۱- جانوری افسانهای شبیه به انسان که هیکلی ترسناک دار...
معین
ن
نسج
(نَ) (اِ.) بافت و بافتگی.
معین
ن
نساسالار
(نَ) (ص مر. اِمر.) در بین زرتشتیان کسی است که مرده را از در دخمه به در...
معین
ن
نزوان
(نَ) (مص ل.) برجستن (مانند برجستن نر بر ماده).
معین
ن
نسمه
(نَ مِ یا مَ) (اِ.)۱- دم، نفس.۲- روح، روان.۳- انسان.۴- بنده، عبد. ج. ...
معین
ن
نستک
(نِ تَ) (اِ.) پنبة حلاّجی شده که آن را باریک پیچیده باشند.
معین
ن
نسار
(نَ) (اِ.) جایی که سایه باشد.
معین
ن
نزهتگاه
(~.) (اِ.) جای خوش و خرم.
معین
ن
نسل
(نَ) (اِ.) نژاد، فرزند، دودمان. ج. انسال.
معین
ن
نستوه
(نَ) (ص.) خستگی ناپذیر. مبارز.
«
‹
61
62
63
64
65
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها