جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
معین
ن
نشوان
(نَ) (ص.) مَست.
معین
ن
نشتر
(نِ تَ) (اِ.) نک. نیشتر.
معین
ن
نشاب
(نَ شّ) (ص.)۱- تیرساز، تیرگر.۲- گیرنده و پرتاب کنندة تیر.
معین
ن
نسک
(~.) (اِ.) هر بخش از بیست و یک بخش اوستا که به منزلة فصل و باب است.
معین
ن
نشوء
(نُ) (مص ل.)۱- روییدن، پرورش یافتن.۲- نوپیدا شدن.
معین
ن
نشت
(نَ) (اِمص.) (عا.)۱- سرایت آب یا آتش از چیزی به چیز دیگر.۲- شکستگی، خر...
معین
ن
نشا
(نَ) (اِ.)۱- روییدن، نمو کردن.۲- در فارسی بوته یا قلمه را در جایی کاش...
معین
ن
نسپه
(نِ پَ یا پِ) (اِ.) هر چینه و رده از دیوار گلین که روی هم چینند.
معین
ن
نشو و نما
(نَ وُ نَ) (اِ.) بالیدگی، روییدگی. بالندگی.
معین
ن
نشانیدن
(نِ دَ) (مص م.) نک. نشاندن.
«
‹
63
64
65
66
67
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها