جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
معین
ن
نعق
(نَ) (مص ل.) آواز کردن، غراب.
معین
ن
نظره
(نَ رَ یا رِ) (مص م.)۱- یک بار نگریستن، یک دفعه نظر انداختن.۲- لمحه....
معین
ن
نعش
(نَ) (اِ.) جنازه، جسد.
معین
ن
نظرتنگ
(~. تَ) (ص مر.)۱- کوته فکر، دون همت.۲- بخیل، خسیس.
معین
ن
نفیر
(نَ) (اِ.)۱- بوق، شیپور.۲- بانگ بلند، ناله و زاری.
معین
ن
نفس کش
(نَ فَ. کِ) (ص.) (عا.) جسور، دلیر، نترس.
معین
ن
نفث
(نَ) ۱- (مص م.) به دل کسی القاء کردن چیزی را.۲- انداختن چیزی را از دها...
معین
ن
نغول
(نَ)۱- (ص.) عمیق، گود، ژرف.۲- (اِ.) راه دور و دراز.
معین
ن
نعی
(نَ) ۱- (مص ل.) خبر مرگ کسی را دادن.۲- (اِ.) خبر مرگ.
معین
ن
نفی
(نَ) (مص م.) دور کردن، راندن.
«
‹
78
79
80
81
82
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها