جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
معین
ن
نفث
(نَ) ۱- (مص م.) به دل کسی القاء کردن چیزی را.۲- انداختن چیزی را از دها...
معین
ن
نغول
(نَ)۱- (ص.) عمیق، گود، ژرف.۲- (اِ.) راه دور و دراز.
معین
ن
نعی
(نَ) ۱- (مص ل.) خبر مرگ کسی را دادن.۲- (اِ.) خبر مرگ.
معین
ن
نفی
(نَ) (مص م.) دور کردن، راندن.
معین
ن
نفس
(نَ فَ) (اِ.)۱- دم، هوایی که با تنفس وارد ریه میشود.۲- مهلت، زمان. ج...
معین
ن
نفتالین
(نَ) (اِ.) جسمی است که از قطران زغال سنگ بدست میآید جامد و سفید با ب...
معین
ن
نغوشه
(نَ ش) (اِمص.) نک. نیوشه.
معین
ن
نفوس زدن
(~. زَ دَ) (مص ل.) (عا.) فال زدن.
معین
ن
نفرین
(نِ) (اِ.) دعای بد، لعنت.
معین
ن
نفت
(نَ) (اِ.) مخلوطی از ئیدروکربورهایی است که قسمت اعظم آن را هگزان، هپتا...
«
‹
81
82
83
84
85
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها