جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
معین
ن
نمکدان
(~.) (اِمر.)۱- ظرفی شیشهای، بلورین و غیره که در آن نمک کنند.۲- (کن.) ...
معین
ن
نمود
(نُ) (اِ.)۱- نشان، علامت.۲- جلوه، جلال، رونق.
معین
ن
نماییدن
(نَ دَ) (مص م.) نمودن، نشان دادن.
معین
ن
نماز خفتن
(~ خُ تَ) (اِمر.) نماز عشاء.
معین
ن
نمک گیر شدن
(نَ مَ. شُ دَ) (مص ل.)(عا.) نان و نمک کسی را خوردن و مرهون آن شخص شدن....
معین
ن
نمو
(نُ مُ وّ) (اِمص.) بالیدگی، روییدگی.
معین
ن
نمایه
(نَ یِ) (اِ.) فهرستی (از آگاهیهای کتاب شناسی یا مراجع و مآخذ) که معمو...
معین
ن
نماز بردن
(~. بُ دَ) (مص ل.) تعظیم کردن.
معین
ن
نمک پرورده
(~. پَ وَ دِ) (ص مف.) کسی که با خرج دیگری پرورش یافته باشد.
معین
ن
نمنم
(نَ نَ) ۱- (مص م.) نقش کردن.۲- زینت دادن.۳- (اِ.) در فارسی منجوقهای ر...
«
‹
96
97
98
99
100
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها