بایگانی‌های ن - صفحه ۹۹ از ۱۴۰

معین ن

(نُ یا نَ دَ) ۱- (مص ل.) هویدا شدن، آشکار شدن.۲- (مص م.) آشکار کردن، ظ...

معین ن

(~.) (اِمر.) نمدی که بر پشت اسب و زیر زین افکنند. تکلتو و آدرم و آدرمه...

معین ن

(~ پِ) (اِمر.) نماز ظهر.

معین ن

(نُ یا نَ) ۱- (ص فا.) پدیدار، هویدا.۲- (اِ.) جدولی که مقدار صعود و نزو...

معین ن

(نَ مَ) (اِ.) فرش مانندی که از مالیدن پشم و کرک درست می‌شود.

معین ن

(نَ زِ پَ) (اِمر.) نماز عصر.

معین ن

(~.) (اِمر.)۱- ظرفی شیشه‌ای، بلورین و غیره که در آن نمک کنند.۲- (کن.) ...

معین ن

(نُ) (اِ.)۱- نشان، علامت.۲- جلوه، جلال، رونق.

معین ن

(نَ دَ) (مص م.) نمودن، نشان دادن.

معین ن

(~ خُ تَ) (اِمر.) نماز عشاء.

سایدبار