جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
معین
ه
هرت
(هُ) (اِصت.) (عا.) صدایی که از بالا کشیدن مواد مایع از کاسه یا قاشق در...
معین
ه
هر
(هَ یا هُ) (اِ.) دانهای که در میان گندم روید و خوردن آن ضرر دارد.
معین
ه
هرزه
(هَ زِ) (ص.)۱- بیهوده، یاوه.۲- بیکاره.۳- زن بدکاره.
معین
ه
هربد
(هِ بَ) (اِ.) نک. هیربد.
معین
ه
هذیان
(هَ) ۱- (مص ل.) پریشان گویی.۲- (اِ.) گفتار بیهوده و پرت و پلا.
معین
ه
هرزبان
(هَ) (اِمر.) (عا.) تختهای که جلو جوی و نهر نهند برای کم و بیش کردن آب...
معین
ه
هرب
(هَ رَ) (اِمص.) گریز، فرار.
معین
ه
هذلولی
(~.) (اِ.)یکی از منحنیهای مقاطع مخروطی است که سطح آن موازی با محور ا...
معین
ه
هرزآب
(هَ زِ) (اِ.) (عا.)۱- آبی که بیهوده روی زمین جاری شود.۲- فاضلاب.
معین
ه
هراکش
(هِ کَ) (اِ.) (عا.) زود کاشتن زراعت.
«
‹
16
17
18
19
20
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها