جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
معین
ه
هرآینه
(هَ نِ) (ق.) ناچار، لابد، قطعاً.
معین
ه
هرزه درای
(~. دَ) (ص فا.) بیهوده گوی، پرگوی.
معین
ه
هرتز
(هِ) (اِ.) واحد بسامد برابر یک سیکل (دور) در ثانیه.
معین
ه
هر که هر که
(هَ کِ. هَ کِ) (اِمر.) (ق مر.) (عا.) = هر کی هر کی: هرج و مرج، بلبشو.
معین
ه
هرزه خایی
(~.)(حامص.) بیهوده گویی، یاوه گویی.
معین
ه
هرت
(هُ) (اِصت.) (عا.) صدایی که از بالا کشیدن مواد مایع از کاسه یا قاشق در...
معین
ه
هر
(هَ یا هُ) (اِ.) دانهای که در میان گندم روید و خوردن آن ضرر دارد.
معین
ه
هرمنوتیک
(هِ مِ نُ) (اِ.) روش تأویل و تفسیر، کشف پیامها، نشانهها و معانی یک ...
معین
ه
هرکن پرکن
(هُ کُ پُ کُ) (ص مر.) (عا.) بسیار ارزان قیمت.
معین
ه
هرمس
(هُ مُ یا هِ مِ) (اِ.)۱- هرمز، اورمزد.۲- نام سه حکیم معروف که اولین آن...
«
‹
17
18
19
20
21
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها