جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
معین
ه
هرهری
(هُ هُ) (ص نسب.) (عا.)۱- بی بند و بار.۲- بی ایمان، بی اعتقاد. ؛~ مذهب...
معین
ه
هرهر
(هِ هِ) (اِ.) صدای خنده.
معین
ه
هره کره
(هِ ر ُِ. کِ ر ِّ) (اِ.) خندة شدید و خارج از اندازه.
معین
ه
هره
(هُ رُِ) (اِ.) مقعد، سوراخ مقعد.
معین
ه
هرمنوتیک
(هِ مِ نُ) (اِ.) روش تأویل و تفسیر، کشف پیامها، نشانهها و معانی یک ...
معین
ه
هرکن پرکن
(هُ کُ پُ کُ) (ص مر.) (عا.) بسیار ارزان قیمت.
معین
ه
هرمس
(هُ مُ یا هِ مِ) (اِ.)۱- هرمز، اورمزد.۲- نام سه حکیم معروف که اولین آن...
معین
ه
هرکاره
(هَ رِ)۱- (صِ مر.) همه کاره، کسی که به هر کاری دست بزند.۲- پیک، قاصد.۳...
معین
ه
هرمز
(هُ مُ) (اِ.)= هرمزد. اورمزد. اهورامزدا:۱- نام خدا.۲- نام سیارة مشتری....
معین
ه
هرک
(هَ رَ) (ص.) احمق، نادان.
«
‹
18
19
20
21
22
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها