جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
معین
ه
هشلهف
(هَ شَ هَ) (ص.) (عا.)۱- بی نظم و ترتیب.۲- بی معنی، بیهوده.
معین
ه
هستره
(هَ تَ رَ یا رِ) (اِ.) جوال مانندی که از چوب و نی بافته باشند و بر پشت...
معین
ه
هزد
(هَ زَ) (اِ.) بیدستر، سگ آبی.
معین
ه
هزارتابه
(~. بِ) (اِمر.) کنایه از: آفتاب، خورشید.
معین
ه
هشتی
(هَ) (اِ.) راهرو سقف دار هشت ضلعی یا گِرد در قسمت ورودی جلوی ساختمان.
معین
ه
هست و نیست
(هَ تُ)(اِمر.)(عا.)همة موجودی و دارایی.
معین
ه
هزج
(هَ زَ) (اِ.)۱- آواز، سرود.۲- بحری از عروض بر وزن چهار بار مفاعیلن.
معین
ه
هزاربیشه
(هِ. ش)(اِمر.) جعبه یا صندوقچهای که داخل آن دارای خانههای متعدد بوده...
معین
ه
هشته
(هِ تِ) (ص مف.) گذاشته، رها کرده.
معین
ه
هست
(هَ)۱ - (فع.)سوم شخص مفرد از «هستن» موجود است، وجود دارد.۲- (اِمص.) هس...
«
‹
21
22
23
24
25
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها