جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
معین
ه
هماره
(هَ ر) (ق.) = همواره: همیشه، دایم.
معین
ه
هم چشمی کردن
(~. چ. کَ دَ) (مص ل.) حسادت ورزیدن.
معین
ه
هم زن
(~. ز) (اِمر.) وسیلهای برای مخلوط کردن، به ویژه مخلوط و همگن کردن موا...
معین
ه
هم بسته
(هَ بَ تِ) (اِمر.) آلیاژ.
معین
ه
همارا
(هَ) (ق.) همواره، پیوسته.
معین
ه
هم چشم
(~. چَ) (ص.) رقیب.
معین
ه
هم زلف
(~. زُ) (ص.) باجناغ، دو مرد که دو خواهر را به زنی گرفته باشند.
معین
ه
هم بستر
(هَ. بَ تَ) (ص.) یار و رفیق بستر، زن و مرد که با هم در یک بستر بخوابند...
معین
ه
همار
(هَ) (اِ.) آمار، شماره، عدد.
معین
ه
هم پیمان
(~. پَ یا پِ) (ص.) کسی که با دیگری عهدی بسته، هم عهد.
«
‹
35
36
37
38
39
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها