جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
معین
ه
هم کار
(هَ) (ص مر.)۱- هم شغل.۲- حریف، رقیب.
معین
ه
هم شهری
(~. شَ) (ص.) دو یا چند تن که در یک شهر تولد یافته یا زندگی کنند.
معین
ه
هم جنس
(هَ. جِ) (ص مر.)۱- متعلق به یک جنس (نر یا ماده).۲- از یک قوم یا نژاد....
معین
ه
هم چنین
(~. چُ) (ق.) مانند این، مثل این.
معین
ه
هم شاگردی
(~. گِ) (ص نسب.) دو یا چند شاگرد که نزد یک معلم درس میخوانند.
معین
ه
هم تک
(~. تَ) (ص.) رفیق، همراه.
معین
ه
هماس
(هَ) (اِ.) شیر درنده.
معین
ه
هم چند
(~. چَ) (ص.) معادل، برابر.
معین
ه
هم سنگ
(~. سَ) (ص.)۱- هم وزن.۲- هم - شأن، هم رتبه.
معین
ه
هم ترازو
(هَ. تَ) (ص.) برابر، مساوی.
«
‹
37
38
39
40
41
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها