جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
معین
ه
هم زن
(~. ز) (اِمر.) وسیلهای برای مخلوط کردن، به ویژه مخلوط و همگن کردن موا...
معین
ه
هم بسته
(هَ بَ تِ) (اِمر.) آلیاژ.
معین
ه
همیشه بهار
(~. بَ) (اِ.) گلی زردرنگ با بوتة کوتاه و برگهای ضخیم و دراز.
معین
ه
همواره
(هَ رِ) (ق.) پیوسته، همیشه.
معین
ه
همدل
(~. دِ) (ص مر.)۱- دارای یک رأی و اندیشه.۲- متفق، متحد.۳- دوست جانی و ص...
معین
ه
همایون فال
(~.) (ص مر.) آن که اقبال خجسته و میمون دارد، همایون بخت.
معین
ه
همیشه
(هَ ش) (ق.) پیوسته، همواره.
معین
ه
هموار
(هَ) (ص.)۱- مسطح، صاف.۲- نرم و آهسته.
معین
ه
همدست
(~. دَ) (ص.) شریک، همکار.
معین
ه
همایون آثار
(~.) (ص مر.) آن که دارای اثرها و یادگارهایی خجسته و مبارک است.
«
‹
41
42
43
44
45
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها