جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
پ
معین
پی کردن
(پِ. کَ دَ) (مص م.) رگ و پی پا را قطع کردن، عاجز کردن.
پ
معین
پی برداشتن
(پِ. بَ تَ) (مص م.) تعقیب کردن.
پ
معین
پیرایش
(یِ) (اِمص.)۱- با کم کردن و کوتاه نمودن چیزی را زیبا ساختن.۲- زینت کرد...
پ
معین
پیدازا
(پِ) (ص فا.) هر گیاه که دارای ریشه و ساقه و برگ و گل باشد.
پ
معین
پیت
(اِ.) = بید. پت: نک پید.
پ
معین
پیازداغ
(اِمر.) پیاز خلال شده که در روغن سرخ میکنند و در غذا میریزند. ؛ ~ د...
پ
معین
پی فشردن
(پِ. فِ شُ دَ) (مص. ل) پافشاری، اصرار.
پ
معین
پی افکندن
(پِ. اَ کَ دَ) (مص م.) بنیاد نهادن.
پ
معین
پیراپزشکی
(پِ زِ) (اِ.) هر یک از فنون و حرفههای مربوط به حفظ یا بازگرداندن سلام...
پ
معین
پیدا کردن
(~. کَ دَ) (مص م.)۱- آشکار کردن.۲- یافتن، جستن.
«
‹
125
126
127
128
129
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها