جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
پ
معین
پی سپردن
(~. س ِ پَ دَ)(مص م.)۱- پایمال کردن.۲- عبور کردن.
پ
معین
پی
(اِ.)۱- سیزدهمین حرف الفبای یونانی (~) و آن نمایندة ستارههای قدر شانز...
پ
معین
پیرانه سر
(~. سَ) (ق مر.) هنگام پیری، در عهد پیری.
پ
معین
پیدا
(پَ یا پِ) (ص. ق.)۱- روشن، آشکار.۲- ظاهر، ضد باطن.۳- مشخص، متمایز.
پ
معین
پیان
(ص.) مست مست، مستی که سر از پای نشناسد.
پ
معین
پیاده شدن
(~. شُ دَ)(مص ل.)۱ - عزل کردن.۲- (عا.) هزینة سنگین را متحمل شدن، پیشام...
پ
معین
پی سپر
(~. سِ پَ)۱ - (ص فا.)رونده، سالک.۲- (ص مف.) پایمال شده، لگدکوب شده.
پ
معین
پگمال
(پَ یا پِ) (اِ.) افزار کفشگران که بدان خط کشند، خط کش کفاشان.
پ
معین
پیرانه
(نِ) (ص ق.) مانند پیر.
پ
معین
پید
(اِ.)۱- بی فایده، بی ارزش.۲- تار و مار.
«
‹
125
126
127
128
129
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها