جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
پ
معین
پیخسته
(پَ خُ تِ یا پِ خَ تِ) (ص مف.)۱- لگدمال شده.۲- درمانده شده.
پ
معین
پیامبری
(~.) (حامص.)۱- پیام آوری.۲- قاصدی.۳- نبوت، رسالت.
پ
معین
پیاده
(دِ) (ص. اِ.)۱- کسی که با پای راه میرود و سواره نیست.۲- بخشی از ارتش ...
پ
معین
پی سپار کردن
(~. س ِ. کَ دَ)۱- (مص ل.) گذشتن.۲- (مص م.) لگدمال کردن.
پ
معین
پگ
(پَ) (اِ.) زن نار پستان، زن و دختر لیمو پستان، کاعب.
پ
معین
پیرامن
(مَ) (اِ.) نک پیرامون.
پ
معین
پیخستن
(پَ خُ تَ یا پِ خَ تَ) (مص م.)۱- خستن با پای.۲- درمانده کردن.
پ
معین
پیامبر
(پَ بَ) (ص فا.)۱- پیک، کسی که پیغام را میبرد.۲- نبی، فرستادة خدا.
پ
معین
پیاب
(اِمر.) نک پایاب.
پ
معین
پی سپار
(پِ یا پَ. س ِ) (ص فا.) رونده، راهرو.
«
‹
126
127
128
129
130
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها