جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
پ
معین
پکیدن
(پَ دَ) (مص ل.)۱- پاره شدن.۲- ترکیدن، مردن.
پ
معین
پیراشکی
(اِ.)۱- نوعی خوراک به صورت خمیر نان که در آن گوشت، مربا یا سبزی گذارند...
پ
معین
پیخست
(پَ خُ یا خَ)(ص مف.) = پی خوست. پی خسته: پایمال شده، لگدمال شده، لگد -...
پ
معین
پیام دادن
(پَ. دَ) (مص م.)۱- پیغام فرستادن.۲- تبلیغ رسالت کردن.
پ
معین
پیا
(ص. اِ.)۱- مرد کامل.۲- باارج، ارزنده.۳- متمول، صاحب اعتبار.
پ
معین
پی ریزی
(پِ) (حامص.) بنیان گذاری.
پ
معین
پکیج
(پَ کِ) (اِ.)۱- دستگاهی برای تولید آب گرم.۲- بستة نرم افزاری کامپیوتر...
پ
معین
پیراسته
(تِ) (ص مف.) زیبا شده، خوش نما شده.
پ
معین
پیختگی
(تِ) (حامص.) پیخته بودن.
پ
معین
پیام
(پَ) (اِ.)۱- خبر یا سخنی را به دیگری رساندن.۲- سلام، درود.۳- وحی، الها...
«
‹
127
128
129
130
131
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها