جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
پ
معین
پی کور کردن
(پِ. کَ دَ) (مص م.) از بین بردن اثر چیزی، پی گم کردن.
پ
معین
پی بردن
(~. بُ دَ) (مص ل.) آگاه گشتن، اطلاع یافتن.
پ
معین
پیرایشگر
(یِ گَ) (ص.)۱- سلمانی.۲- دباغ.
پ
معین
پیداوسی
(پَ وَ) (اِ.) نک پنداوسی.
پ
معین
پیتزا
(اِ.) نوعی غذای ایتالیایی که برای تهیة آن از خمیر و پنیر مخصوص به همر...
پ
معین
پیازچه
(چِ)(اِمصغ.)۱ - پیاز خرد، پیاز کوچک.۲- گونهای از پیاز و کوچک تر از پی...
پ
معین
پی کردن
(پِ. کَ دَ) (مص م.) رگ و پی پا را قطع کردن، عاجز کردن.
پ
معین
پی برداشتن
(پِ. بَ تَ) (مص م.) تعقیب کردن.
پ
معین
پیش خواندن
(خا دَ) (مص م.) احضار کردن.
پ
معین
پیش آمدن
(مَ دَ) (مص ل.)۱- نزدیک آمدن.۲- اتفاق افتادن، روی دادن.
«
‹
128
129
130
131
132
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها