جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
پ
معین
پیش خوان
(~.) (ص فا.)۱- کسی که در مجلس تازه واردان را معرفی میکند.۲- کسی که پی...
پ
معین
پیش آمد
(مَ) (اِمر.) حادثه، روی داد.
پ
معین
پیرچشمی
(چَ) (حامص.) عارضهای که در نتیجة کار زیاد یا پیری در چشم ظاهر میگردد...
پ
معین
پیش خانه
(نِ) (اِمر.)۱- پیشگاه خانه.۲- ایوان.۳- لوازم و اسباب سفر که از پیش فرس...
پ
معین
پیش
قدم (قَ دَ) (ص مر.) آن که پیش از دیگران به کاری دست بزند.
پ
معین
پیرپاتال
(اِمر.) (عا.) پیر، فرتوت.
پ
معین
پیش خان
(اِمر.) پیش خان، میز درازی که فروشندة کالا پشت آن میایستد.
پ
معین
پیسی
(اِ.) (حامص.)۱- رفتار بد و ناهنجار.۲- خنسی، بیچارگی. ؛ به ~ افتادن ...
پ
معین
پیروی کردن
(~. کَ دَ) (مص ل.) اقتدا کردن، متابعت کردن.
پ
معین
پیش تاز
(ص فا.) پیشرو، طلایه دار.
«
‹
130
131
132
133
134
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها