جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
پ
معین
پیری
(حامص.) سالخوردگی، کهنسالی.
پ
معین
پیش خواندن
(خا دَ) (مص م.) احضار کردن.
پ
معین
پیش آمدن
(مَ دَ) (مص ل.)۱- نزدیک آمدن.۲- اتفاق افتادن، روی دادن.
پ
معین
پیرکس
(رِ) (اِ.) نام تجارتی برخی ظرفهای شیشهای پایدار در برابر گرما و موا...
پ
معین
پیش خوان
(~.) (ص فا.)۱- کسی که در مجلس تازه واردان را معرفی میکند.۲- کسی که پی...
پ
معین
پیش آمد
(مَ) (اِمر.) حادثه، روی داد.
پ
معین
پیرچشمی
(چَ) (حامص.) عارضهای که در نتیجة کار زیاد یا پیری در چشم ظاهر میگردد...
پ
معین
پیش خانه
(نِ) (اِمر.)۱- پیشگاه خانه.۲- ایوان.۳- لوازم و اسباب سفر که از پیش فرس...
پ
معین
پیش
قدم (قَ دَ) (ص مر.) آن که پیش از دیگران به کاری دست بزند.
پ
معین
پیرپاتال
(اِمر.) (عا.) پیر، فرتوت.
«
‹
132
133
134
135
136
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها