جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
پ
معین
پیشدست
(دَ) (اِمص.) معاون، پیشکار.
پ
معین
پیش کسوت
(کِ وَ) (ص مر.)۱- مقدم، پیشگام، پیشرو، پیش قدم.۲- یکی از مدارج طریقت...
پ
معین
پیش رفتن
(رَ تَ) (مص ل.) نزدیک رفتن.
پ
معین
پیغامبر
(پِ بَ) (ص فا.) نک پیامبر.
پ
معین
پیشکاری
(~.) (حامص.)۱- خدمتکاری، چاکری.۲- معاونت، مباشرت.
پ
معین
پیشداد
(اِ.) هر یک از پادشاهان سلسلة پیشدادی.
پ
معین
پیش کردن
(کَ دَ) (مص م.) فرستادن، از پیش فرستادن.
پ
معین
پیش درآمد
(دَ مَ)۱- مقدمه.۲- قطعهای که در آغاز دستگاهی خوانند یا نوازند.
پ
معین
پیغام
(پِ) (اِ.) خبر، پیام، مژده.
پ
معین
پیشکار
(اِ.)۱- نوکر، پیشخدمت.۲- کارپرداز و مباشر افراد بزرگ و محتشم.۳- شاگرد ...
«
‹
134
135
136
137
138
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها